ایده به وجود آمدن شرکت های دانش بنیان در حوزه نزدیک
دانشگاه شریف ( تحت عنوان ناحیه نوآوری شریف ) برای تبدیل منطقه به منطقه ای فناور
محور بود تا شاید بتواند بخشی از مهاجرت دانشجویان نخبه
کشور را کم نماید .
ساختمان شریف ، یکی از این ساختمان های دانش بنیان است که
بعد از اجرای اسکلت ( که تا همکف اجرا شده بود ) به گروه طراحی سپرده شد.
در این پروژه موضوع طراحی یک ساختمان می توانست تبدیل به یک
موضوع بزرگتر به عنوان یک شهر به معنای تاریخی خود باشد. شهر به معنای بودن،بالیدن
و برخاستن. همچون موجودیتی که در زندگی مستقل درونی خود، به شیوه ای
با سرزمین های دیگر در ارتباط است، بر آنها اثر میگذارد و اثر می پذیرد. در این
راستا سوالاتی از جنس مسائل استراتژی کلان آغاز شد:
1- آیا میتوان رویکردی مکانمند به تکنولوژی داشت و همزمان از
کلیشه ها گریخت؟
2- آیا معماری به عنوان هنر مکانمند میتواند به تولید دانش
مکانمند کمک کند یا حداقل بستری برای آن ایجاد کند؟
3- مرزبندی بین بافت مسکونی و بافت فناور محور چگونه باید
باشد؟
4- معماری یک ساختمان دانش بنیان چگونه خود را به موضوع دانش
مرتبط نماید و از سوی دیگر نسبت به ساختمان های دهه ی چهل دانشگاه شریف پایبند
باشد؟
5- وضعیت مسیرهای پیاده و گذرها بین این ساختمان های دانش
بنیان در سطح همکف چگونه باید باشد و آیا می توان الگویی را ایجاد کرد؟
6- سهم معماری یک ساختمان دانش بنیان در ایجاد الگوی مصرف
انرژی ساختمانی در یک شهر چقدر می تواند باشد؟
7- ارتباط کالبدی بین ساختمان های شریف و ناحیه نوآوری شریف
چگونه باید تعریف شود که بافتی یکپارچه را در آینده در کل منطقه شاهد باشیم؟
8- ساختمان های دانش بنیان چگونه می توانند سهمی در کم کردن
آشفتگی بصری منطقه داشته باشند؟
9- سهم مشارکت یک ساختمان در توسعه بافت محلی خود چقدر می
تواند باشد؟
بعد از مطرح شدن سوالات کلان، در خصوص ارتباط یک تک دانه با
شهر و توسعه کالبدی بافت در آینده ، نوبت به تعریف مفاهیمی اساسی و شکل دهی اصول
طراحی شد.
موضوعات دوگانه ای مانند صلبیت یا شفافیت، یکپارچگی یا چندگانگی
بیان شهری ،حریم عمومی شهر یا حریم خصوصی، درون گرایی یا برون گرایی، عصر
الکترونیک و دهه چهل ، در پاسخ به سوالات ذکر شده مطرح بودند.
موضوعات دوگانه در حالت تعلیق گونه در این پروژه مطرح می
گردد؛ سیاست برد -برد به جای سیاست برد-باخت برای این پروژه انتخاب شده .
سیاست طراحی بر ایجاد یک ساختار یکپارچه با حداقل بیان فرم
و متریال و قابل انعطاف در نظام ساختاری خود بود.
یک ساختمان اداری مخصوص طراحی نرم افزار که از یک سو خود را
مرتبط با دانشگاه شریف نماید و از سوی دیگر بتواند یک ساختمان فناور محور را
نمایندگی کند و در صورت الگو شدن، بتواند نیازهای آینده منطقه ای خود را پاسخ دهد.
از آنجا که فعالیت این پروژه به تولید نرم افزار مرتبط می
باشد، سعی در ادغام مفاهیم عصر الکترونیک ( شفافیت – ارتباط با جهان خارج و چند رسانه ای بودن ) و الگوی کالبدی
ساختمان های دهه چهل شریف شده و در این تلاش مساله شکل دهی الگویی مرتبط با دو
الگوی متضاد یکی از مساله های فکری پروژه را ایجاد کرده.
جداره ای که از یک جزء( آجر با شخصیت نیمه باز )به وجود آمده دارای شخصیت
های چندگانه ای در ذات خود می باشد که می توان به موارد ذیل اشاره کرد.
جداره ای که مرز بین درون گرایی و برون گرایی ساختمان را به
نوعی بتوان باز تعریف نماید.
جداره ای که در شب برون گرا و در روز درون گرا نسبت به
واحدهای همسایگی خود باشد. جداره ای که بتواند به صورت ثابت عمل ننماید و در زمان
های مختلف و نیازهای مختلف از نظر دید و نور خود را تغییر دهد.
نمود تکنولوژی در این جداره از طریق باز و بسته شدن هوشمندجداره
بر اساس تغییر زاویه نور خورشید انجام می پذیرد.
جداره می بایست در حد یک پوسته باقی نماند و در سازماندهی
درونی فضاهای کار و شکل دهی فضاهای سبز تاثیر گذار باشد. فضاهای سبزی که از بیرون
به داخل نفوذ می نمایند و در سازماندهی درونی فضاها نیز نقش دارند.این موضوع به
عنوان یک اصل در ترکیب فضای کار و فضای سبز دیده شده.
ساختاری که در شکل دهی همزمان بیرون و داخل از قوانین نفوذ
پذیری ،یکپارچگی، تکرار جزء به کل ، امتداد نظام هندسی مولد پیروی می کنند.
ایده ارتباط یک ساختمان آن هم از جنس دانش بنیان با شهر
موضوعی بود که فقط به جداره نمی توانست خلاصه شود این پروژه با توجه به آنکه دو
خیابان در مجاورت آن قرار دارد. مساله گذر از درون پروژه می توانست ایده مناسبی
برای ناحیه نوآوری شریف باشد تا گذرهای شهری از میان خود پروژه ها نیز بتوانند
عبور کنند. هدف از این ایده بدنبال این موضوع بود که شبکه ارتباطی بین ساختمان ها
و دانشگاه شریف به گونه ای فضا محدود به مسیرهای شهری نباشد و شبکه ای گسترده تری
در این منطقه از لحاظ حرکت پیاده و دانشجویان رخ دهد.
ارتباط دیگر یک بنا در شهر از جنس رزولوشن بصری است که گاهی
باید از عناصر بصری شهر کم کرد تا حداقل نقشی در آرام کردن شهر داشت. از این لحاظ
بنا سعی در یکپارچه شدن بصری با ساختمان های شریف داشته و همچنین تلاشی شده تا یک
کالبد یکپارچه شکل گیرد که عناصر مختلف بصری در آن حذف شده باشد.